جدول جو
جدول جو

معنی شاه مغرب - جستجوی لغت در جدول جو

شاه مغرب
(هَِ مَ رِ)
کنایه از هلال یعنی ماه شب اول است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ مَ رِ)
باد مغربی. دبور. رجوع به باد و باد مغربی شود
لغت نامه دهخدا
شاه مردی، زمان و دورانی که شاه میرد، مرگ شاه، در شاه میریهای زمانهای انحطاط ایران قتلها و غارتهای بسیار روی میداد، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 203 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات، یونجه و سیب زمینی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ / رِ)
مهرۀ ممتاز در نوع خود، یک قسم سنگ قیمتی که گویند در دهان مار و یا سر اژدها یافت میگردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مَ رِ)
کنایه از خورشید خاوری است. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
شاه غریب، میرزا) از نبائر سلطان حسین میرزا و شاعر بود. و به جودت ذهن وحدت طبع به تلاش مضامین غریب طریقۀ ندرت می پیمود:
نی غبارست که از دامن صحرا برخاست
که زمین هم به تماشای تو از جا برخاست.
#
بازم بلای دل غم آن ماه پاره شد
ای وای بر مریض که مرضش دوباره شد.
(صبح گلشن ص 299).
آذر در آتشکده ذیل ’آهی’ گوید: آهی (متوفی به سال 922 هجری قمری). از امرای جغتائی است و در خدمت شاه غریب میرزا ولد سلطان حسین میرزا بایقرا شرف منادمت داشتند. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 11). نیز در ذیل ضیائی آرد: این اشعار از قصیده ای است که در مدح شاه غریب میرزا در لغز شطرنج گفته:
ای دل کدام عرصه درین کشور آمده
کز خیل روم و زنگ در آن لشکر آمده
خیل غریب و قوم عجیبی که در مصاف
بی تیر و تیغ بر سر یکدیگر آمده
هریک دو اسبه رانده به جمع پیادگان
کایشان سپاه را بوغا رهبر آمده
با شاه خویشتن همه یکرنگ و یک جهت
خصم افکن سپه شکن و صفدر آمده
در معرکه ای که پشتی هم کرده جنگها
وآن جنگ اکثر از پی سیم و زر آمده
گه پردلان پیل تفان را شکسته شاخ
لیکن ز یک پیاده گهی مضطر آمده
سلطان عصر شاه غریب آنکه در بساط
هر گوشه صد چو شاه رخش چاکر آمده.
(ایضاً آتشکده ص 27).
رجوع به مجالس النفائس ص 128 و 101 و 154 و تاریخ حبیب السیر چ 1 تهران جزو3 از مجلد 3 ص 349 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
ابویعلی. (المرصع) : حارث شاه مرغی داشت کی بانگ کردی اندرآن ساعت بانگی بکرد. (کشف المحجوب هجویری ص 227)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
دهی از دهستان درزو سایه بان بخش مرکزی شهرستان لار. دارای 196 تن سکنه. آب آن از چاه و باران. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هَِ عَ رَ)
حضرت محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا